به گزارش شهرآرانیوز، چندی پیش، یکی از بازیگران مشهور در یادداشتی خطاب به «زنان بیسرپرست» از مردم خواسته بود با آنها مهربانتر باشند. نیتش خیر بود، اما واژهای که انتخاب کرد، نادرست و آسیبزا. «بیسرپرست» نامیدن زنانی که خود مسئول تأمین زندگی خویش و خانوادهشان هستند، نوعی بیعدالتی زبانی و فرهنگی است.
کلمات، تنها ابزار ارتباط نیستند؛ حامل معنا و ذهنیتاند. وقتی واژهای نادرست در گفتار عمومی جا میافتد، بهتدریج بر نگرش جامعه تأثیر میگذارد. جامعه ما درگیر تغییرات سریع و فشارهای اقتصادی است و گاهی در شتاب روزمره، از دقت در عمق معانی کلمات غافل میمانیم. اما غفلت از واژهها، غفلت از ارزشهای انسانی است.
در فرهنگ سنتی ایران، سرپرست خانواده مرد دانسته میشد؛ چراکه وظیفه تأمین معاش به او سپرده شده بود. اما امروز، بسیاری از زنان دوشادوش مردان در عرصههای اقتصادی فعالیت دارند و شمار زیادی از آنها بهتنهایی بار معیشت خانواده را بر دوش میکشند. این زنان «بیسرپرست» نیستند؛ بلکه «خودسرپرست»اند.
گروهی از آنان بهدلیل طلاق، فوت همسر، خود عهدهدار سرپرستی فرزندان یا زندگی شخصیشان هستند. گروهی دیگر در خانوادههای دوسرپرست، در کنار همسرانشان نقش فعال و مؤثر در تأمین هزینههای زندگی دارند. هر دو گروه نشان میدهند که مفهوم «نانآور» دیگر جنسیتی نیست و توانمندی زنانه، شکل تازهای از سرپرستی را تعریف کرده است.
وقتی زنی که با تلاش، فداکاری و کار شبانهروزی زندگی خود و فرزندانش را میسازد «بیسرپرست» خوانده میشود، در واقع جامعه توانمندی او را انکار کرده است. این نگاه، بهظاهر کوچک، اما در عمل، لطمهای عمیق به عزتنفس و سلامت روان زن وارد میکند.
زنان سرپرست خانوار نه تنها «بیسرپرست» نیستند، بلکه خود «بزرگبانوان سرپرست» جامعهاند؛ ستونهایی که بیصدا، اما استوار، زندگی را بر دوش میکشند. احترام به آنها، از اصلاح واژهها آغاز میشود.